مردم‎شناسي جمعيّت ايران (2)

ابراهيم فيّاض

در مقاله هفته گذشته، جمعيت‎شناسي را به عنوان يك علم آماري معرفي و مباني اقتصادي و تئوريك آن را بررسي كرديم. عنوان كرديم كه جمعيت‎شناسان با بررسي بنيان خانواده به اين نتيجه رسيدند كه با تضعيف اين مباني مي‎توانند برنامه‎هايي نظير كنترل جمعيت و مشكلات ناشي از آن را ساماندهي كنند. آن‎ها مطلب را به‎گونه اي صريح و شفافي مطرح نكردند، بلكه با زباني بسيار زيبا و اقناع‎كننده به بيان آن پرداختند، اما بطنش همان از هم پاشيدن خانواده بود. و چنين حالتي معنويت را هم خود به خود از بين مي‎برد. چراكه گفتند بايد روابط آزاد جنسي قبل از ازدواج شكل بگيرد، البته نه با اين بيان، بلكه گفتند ازدواج دير انجام شود. يعني براي اين‎كه بچه كمتر شود، ديرتر ازدواج كنند تا شانس بچه‎دار شدن كمتر ‎شود. معنايش اين مي‎شود كه قبل از ازدواج روابط جنسي آزاد داشته باشند. در اين‎جا چيزهايي مثل پاكي و باكرگي معناي خود را از دست مي‎دهند و جاي آن را فرهنگ ضد‎ باكرگي و ضد اخلاقي مي‎گيرد. به همين دليل از جمله مسائلي كه در جامعه رواج دادند، روابط جنسي قبل از ازدواج بود. متأسفانه اين موضوع را در ايران هم با عنوان ازدواج موقت مطرح كردند، به اين منظور كه خانواده را درهم شكنند.
اگر روابط جنسي قبل از ازدواج بين زن و مرد برقرار شود، بعد از ازدواج خود به خود خانواده ضعيف خواهد شد. چراكه اين مسئله موجب مي‎شود يك نوع فراغت جنسي براي طرفين به‎وجود آيد و عملا آن روابط جنسي عاطفي و پرشوري كه بايد بعد از ازدواج داشته باشند را از بين مي‎برد. چنين خانواده‎اي ديگر قوي نخواهد بود و هر لحظه خواهد شكست. يعني خانواده‎هايي كه فرزند كم دارند، بيشتر در معرض آسيب هستند. مثل همان چيزي كه در غرب رخ داد. ابتدا ديركرد ازدواج را مطرح كردند و بعد از ازدواج هم بچه كم و مسائل پيشگيري را رواج دادند. ضعف بنيان خانواده ناشي از كم شدن روابط احساسي و عاطفي، كوچك شدن ابعاد خانواده و به تبع آن، كم شدن خويشاوندي‎ها است. بنابراين خانواده كه پشتوانه‎اش خويشاوندي است، از بين خواهد رفت. چون بچه‎اي كه نه عمه دارد نه خاله و نه خويشاوند ديگري، سرشار از احساس تنهايي و خودمحوري و فردگرايي است. در نتيجه به هيچ‎وجه حاضر به تشكيل خانواده نخواهد بود. در چنين شرايطي طلاق هم به‎شدت اوج مي‎گيرد؛ آن‎چه كه در جامعه ما بر اثر برنامه‎ريزي چند سال اخير رخ داده است. مسئله تك‎فرزندي به‎وجود آمده در جامعه ما، در 20 سال آينده يك جامعه بي‎احساس، فردگرا، بي‎عاطفه و در نتيجه يك جامعه بدون معنويت و بدون خانواده و با روابط جنسي آزاد قبل از ازدواج و همچنين روابط جنسي فرا ازدواجي بعد از ازدواج و نهايتا از هم پاشيدگي خانواده را به‎وجود خواهد آورد. آمار طلاق در بعضي مناطق تهران دو به سه و در ايران يك به هشت است و اين نتيجه، حاصل سياست‎گذاري‎هاي كنترل خانواده بوده. درست است كه رشد اقتصادي ايجاد شده، مثلا سطح درآمد يك جوان مجرد افزايش يافته، اما او ديگر تن به ازدواج نمي‎دهد، چراكه طعم روابط جنسي آزاد را چشيده است و مثل مشهوري كه براي يك ليوان شير نبايد رفت گاو خريد از همين‎جا درآمده. كسي كه روابط جنسي آزاد با تنوع بالا داشته باشد، ديگر به ازدواج احتياجي ندارد. در نظرسنجي‎هايي كه از دختران دانشجو به عمل آمده، مي‎گويند چرا تا آخر عمر به يك قيافه تكراري توجه داشته باشيم و با آن زندگي كنيم، بايد تنوع وجود داشته باشد! گرچه خلاف فطرت‎شان است، اما فرهنگ غربي و سيستمي كه ايجاد شده، اين را به‎وجود آورده است.
از جمله دلايل ايجاد چنين فضايي، بالا رفتن قدرت اقتصادي زنان نيز هست. با رشد اقتصادي زن، خانواده از بين خواهد رفت. اوريانا فالاچي به‎عنوان يك فمينيست مشهور در كتاب «جنس ضعيف» اين موضوع را در مورد زنان نيويورك مطرح مي‎كند.
در چنين ساختاري همجنس‎بازي نيز اوج مي‎گيرد. چون روابط عاطفي بين زن و مرد دچار خدشه شده و از بين مي‎رود، و در نتيجه نوعي نفرت جنسي بروز پيدا مي‎كند. اين نفرت جنسي باعث مي‎شود خودارضايي حتي بعد از ازدواج نيز به‎‎وجود آيد (متأسفانه در اين زمينه در ايران هم آمار خوبي نداريم). بعد كم‎كم اين نفرت جنسي به همجنس‎گرايي تبديل خواهد ‎شد و اين سرنوشت محتوم جهان است. از آن سو همجنس‎بازي و دفاع از آن به‎عنوان حقوق بشر مطرح مي‎شود و جايزه صلح نوبل بر همين اساس اهداء مي‎گردد. اگر همجنس‎بازي در جامعه‎اي اوج بگيرد، به‎شدت خانواده را از بين خواهد برد. چون ديگر بحث همجنس با همجنس است؛ به‎شدت ضد زن و مرد خواهد بود. ديگر بحث حلال‎زادگي از بين خواهد رفت و يك نوع سرمايه‎داري صنعتي بچه‎سازي مطرح مي‎شود. يعني تمام آزمايشگاه‎ها از شما اسپرم و تخمك مي‎گيرند و براي شما فرزندان سفارشي خواهند ساخت. الان اين هم در ايران شروع شده و اين‎كه الان مردم اين آزمايشگاه‎ها را طرد مي‎كنند، دليلش اين است كه فكر آينده‎اش را مي‎كنند؛ كه سرمايه‎داري كم‎كم خانواده را ضعيف خواهد كرد. با توليد صنعتي بچه يا انسان؛ حتي در بعضي فيلم‎هاي‎شان مي‎گويند: توليد صنعتي بچه هم نباشد، كه مجبور شويم به پدر و مادر تحويلش دهيم، كه روابط عاطفي به‎وجود آيد؛ بلكه مستقيم فرد بالغي با شرايط موردنظرمان بسازيم. در نتيجه خانواده فقط مال اشراف مي‎شود. كارگرها و كشاورزان را از ربات‎ها به‎دست مي‎آوريم، رباتي كه سفارش آزمايشگاه است و مي‎توانيم آن‎ها را با يك دكمه نابود كنيم. در آثار جورج اورول آدم‎هايي توليد مي‎شوند كه ظاهرا انسان هستند، ولي در حقيقت ربات هستند؛ گوشتي هستند، ولي ربات هستند. مثل اين‎كه در ژنتيك انسان و گياه و حيوان دست برديم و اين بزرگ‎ترين آثار فرهنگي و اقتصادي را به‎دنبال خواهد داشت. چون فردا هركس مي‎تواند يك شكلي از مسائل جنسي براي خودش و ديگران به‎وجود آورد و نژادها را از بين ببرد، شكلي كه ما هنوز آثار ژنتيكش را در دنيا درنيافته‎ايم. پس اگر با ديد جمعيت‎شناختي، صنعتي و سرمايه‎داري به انسان نگاه كنيم، نتيجه‎اش به‎هم ريختن نظام ژنتيكي است. يعني انسان‎هايي كه از نظر جسمي دچار اختلال‎هاي شديدي هستند و موتاسيون‎هايي كه به‎شدت خطرناكند و اين‎ها همه مسائلي است كه در آينده پيش‎بيني مي‎شود و فساد حرث و نسل را به‎‎وجود مي‎آورد، نابودي نسل انسان كه اسلام به‎شدت با آن مخالف است را به‎وجود مي‎آورد.
به‎همين دليل توليد بچه به ميزاني كه حكمت خانوادگي اقتضا مي‎كند، از مهم‎ترين مسائلي است كه عقلانيتي كه محورش خانواده است، نه عقلانيت اقتصادي يا ابزاري يا صنعتي؛ آن را تأييد مي‎كند. اگر بتوانيم چنين سيستمي به‎وجود آوريم، مي‎توانيم هم جمعيت‎مان را رشد دهيم و هم دچار مشكلات رايج در دنيا نشويم و گرنه اگر تحميلي و رياضي به جمعيت نگاه كنيم، بسيار خطرناك است .

اين نوشته در هفته‌نامه‌ي "پنجره"، شماره‌ي ۴۲، سال دوّم، ارديبهشت ۱۳۸۹ به چاپ رسيده است. پيش‌تر نوشته‌ي ديگري با همين عنوان از ابراهيم فيّاض در شماره‌ِ ديگري از هفته‌نامه‌ي پنجره به چاپ رسيده بود كه در اين وبلاگ در معرض ديد علاقه‌مندان قرار گرفت.

منبع:

 http://www.panjerehweekly.ir/main/index.php?Page=definitioncontent&UID=427205